جدول جو
جدول جو

معنی سجاوندی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سجاوندی کردن
(خوَرْ / خُرْ / کَ دَ)
کنایه از منقش کردن. (غیاث). به شنجرف و آب طلا نوشتن و نوشته شدن آیات قرآنی. (آنندراج) :
خواهم آن رخ را ز نقش بوسه گل بندی کنم
مصحف رخسارۀ او را سجاوندی کنم.
محمد سعید اشرف (از آنندراج).
، زبر و زیر گذاردن. علامات سجاوندی را در قرآن بکار بردن. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
سجاوندی کردن
با طلا و شنگرف نوشتن قرآن کتاب
تصویری از سجاوندی کردن
تصویر سجاوندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دَ)
خدایی کردن:
او خود مگر بلطف خداوندیی کند
ورنه ز ما چه بندگی آید پسند او.
سعدی (بدایع).
، آقایی کردن. بزرگواری کردن. ریاست کردن. سروری کردن. بزرگی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از سجاوندی شدن
تصویر سجاوندی شدن
با شنگرف و آب و طلا نوشته شدن قرآن و کتاب
فرهنگ لغت هوشیار